شب شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها )است از همه د.ستانی که به این اشعار نظری دارند التماس دعا داریم
یا زهرا
اگر چه هر شب و هر روز گریـه شـد کارم
خـدا گـواست علــی بـر تـو اشک میبارم
هــزار بــار اگــر بشکننــد دســت مـرا
دمــی ز یــاری تــو دســت بر نمیدارم
حدیث سینه و مسمار اگر چه مخفی ماند
هـزار زخــم نگفتــه بــه سینــهام دارم
بـه نالههــای شب و اشـک غربتم سوگند
مـن آن نیــم کــه علـی را غریب بگذارم
علی به چاه برَد درد خویش و من هر شب
کنــم نگـاه بــه مــاه و، سرشک میبارم
مــرا بــه جـای حمایت، جواب رد دادند
خــدا گــواست ز اهــل مدینــه بیزارم
حقیقتی است که چون میروم به نزد پدر
بــوَد نشانــۀ غــصب فـدک به رخسارم
مـرا نـه داغ پـسر، غصههـای مولا کشت
اگــر چــه بــر در خانــه زدنـد بسیارم
میـان آن همـه دشمن کسی نشد «میثم»
بـه غیــر مـحسن ششماهـهام دگر یارم
غلامرضا سازگار
اگر چه خصم، درِ خانه ریخت بر سر من
رواست گریـه کنیـد از بـرای شوهر من
مدینه گریۀ مـن سخـت خستهات کرده
حلال کـن کــه بــوَد روزهای آخر من
خدا گــواست مــرا میزدند و میلرزید
چو گوشواره که لرزد به گوش، دختر من
ز تازیانــه بــوَد سخـتتر نگـاه علی
کــه ایستــاده غریبــانه در برابـر مـن
علی! که گفته غریبی؟ به این گروه بگو
که هست فاطمه تنها، تمام لشکر مـن
برای یاری من خویش را مده زحـمت
که پشت در شده ششماهۀ تو یاور من
پنـاه مـن شــده دیوار و، در شده سنگر
شکست پهلو و آتـش گـرفت سنگـر من
خدیجه نیست که از من کند پرستاری
از این به بعد دگر زینب است مادر من
دگــر زنــان مدینــه عیــادتم نکنند
مگــر کــه قاتلـم آیــد کنار بستر من
کنم ز لطف و کرامت شفاعت از «میثم»
که ریـزد از قلمش اشـکِ دیدۀ تر من
جگرم خون و دلم سر به گریبان علی است
صبـح هـم در نظرم شام غریبان علی است
گرچـه بــا چـاه کنـد درد دل خــود ابراز
چـاه هـم بیخبـر از غصۀ پنهان علی است
سنــد غربـت مــولاست رخ نیلــیِ مــن
سنـد غربـت من، سینۀ سوزان علی است
بارهـا دشمـن اگـر آیـد و دستـم شکنـد
دست بشکستۀ من باز به دامان علی است
کافـران در حــرم وحــی نیــارید هجوم
به خدا قصد شما حمله به قرآن علی است
اهل یثرب ز چه از گریۀ من خسته شدید؟
دو سه روز دگری فاطمه مهمان علی است
درِ آتــش زده و نالــۀ مظلومــی مــن
سنـد مستنـد سوختـن جان علی است
رفتــم امــا جگــرم بهر علی میسوزد
به خدا خانۀ بیفاطمه زندان علی است
دارم امیـد کـه در حشر پریشان نشـود
حال آن سوخته جانی که پریشان علی است
داده تـاریخ بـه هـر عصـر، گـواهی «میثـم»
کـز ازل صبـر و رضـا پایـۀ ایمان علی است
غلامرضا سازگار
من آن لاله ي وحي ام که گرديده خزاني
قدم گشته کماني در ايام جواني
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
بهارم شده پاييز نمانده بر و برگم
به زودي همه ياران بنالند به مرگم
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
علي بي کس و تنها غريبانه نشسته
دگر کار نيايد از اين دست شکسته
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
من آن ياس کبودم که چيدند ز باغم
به لب آمده جانم به دل مانده دو داغم
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
نه ديوار مرا کشت، نه مسمار مرا کشت
بدانيد بدانيد غم يار مرا کشت
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
نفس ها شده در دل، همه شعله ي آهم
تنم نقش زمين شد، علي کرد نگاهم
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
من و بازوي مجروح، من و صورت نيلي
کجا بر ورق گل بود طاقت سيلي
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
مشب شب بي مادري زينب کبراست
فردا علي و خانه ي در بسته ي زهراست
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب نفس فاطمه شد حبس به سينه
فردا ز غمش گريه کند شهر مدينه
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب بنويسيد به ديوار مدينه
فردا حسنينند عزادار مدينه
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب رود از دست علي يار غريبش
يک خانه ي بي فاطمه فرداست نصيبش
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب گل و پروانه و بلبل به خروشند
فردا ز غم شمع سيه جامه بپوشند
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب حرم فاطمه زوار ندارد
جز مهدي موعود عزادار ندارد
امان از دل حيدر(2)
*****
نظرات شما عزیزان: